نویسنده: غلامرضا نور محمدی




 

در این مقاله به اختصار به مهم ترین روش های تخریبی پرداخته می شود که اسلام به شدت آنها را نکوهیده است:

یک: غیبت(1)

این روش به موضوعی فراگیر در سطح جامعه تبدیل شده که تمام افراد از زشتی و پیامدهای آن آگاه اند. غیبت کردن و شنیدن آن، شخصیت اجتماعی افرادی را نابود می سازد که نمی توانند از خود دفاع کنند.
غیبت علامت بیماری و آشفتگی روانی غیبت کننده است. کسی که غیبت می کند، بی گمان کمبود شخصیت دارد و با این روش می خواهد کمبود خود را جبران کند. به همین روی، امیر مؤمنان (علیه السلام) غیبت کردن را تلاش افراد ناتوان شمرده و در قرآن نیز بدترین تعبیر، یعنی «خوردن گوشت برادر مرده» درباره آن به کار رفته است.(2)

پیشگیری از غیبت

راهکارهای پیشنهادی دین اسلام برای پیشگیری از این آسیب اجتماعی بسیار است که به مهم ترین آنها می پردازیم:

1. آگاه سازی افراد از زشتی غیبت

در متون دینی، تعبیرهای رسایی برای زشتی غیبت مطرح گردیده است تا عمق زشتی آن به خوبی آشکار گردد. (مانند خوردن گوشت برادر مرده).

2. پرهیز از برگزاری و رواج مجالس غیبت

امام صادق (علیه السلام) درباره نشانه های آخرالزمان می فرماید:
غیبت کردن نوعی حالت نمکین و خوش اخلاقی تلقی می شود.(3)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید:
هیچ مجلسی نیست که [به ظاهر] با غیبت آباد گردد، مگر آنکه از جهت دین ویران شود. پس گوش هایتان را از شنیدن غیبت پاک نگه دارید؛ چرا که گوینده و شنونده هر دو در گناه شریک هستند.(4)

3. پرهیز از عادی شدن غیبت برای فرد

امیر مؤمنان (علیه السلام) می فرماید:
خودت را به غیبت کردن عادت مده؛ چرا که اعتیاد به غیبت، جرم بزرگی است.(5)

4. در نظر گرفتن حقوق برای اعضای بدن

امام سجاد(علیه السلام) در رساله حقوق خویش برای تک تک اعضای بدن کارکردی را بیان نموده و برای هر عضو نیز حقی را بر شمرده که بر گردن فرد است. برای مثال، حضرت می فرماید: «حق گوش آن است که آن را از شنیدن غیبت پاک نگاه داری.»(6)

5. تعیین وظیفه برای افراد در برابر غیبت کننده

هر فردی که توانایی دارد، می باید جلوی غیبت کردن را بگیرد و از فرد غیبت شونده دفاع کند.
پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید:
کسی که در برابر غیبتی که از برادر دینی او در مجلسی می شنود، به وی نیکی نماید و آن غیبت را از وی دور سازد، خداوند هزار باب از بدی های دنیا و آخرت را از او بر می گرداند و اگر آن را دور نسازد، درحالی که توانایی بر این کار داشته باشد. برای او مانند هفتاد برابر گناهِ غیبت کننده است.(7)

6. بیان مجازات شدید در آخرت

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
در شب معراج به گروهی گذشتم که صورت های خود را با ناخن هایشان می خراشیدند. گفتم: ای جبرئیل! این افراد کیستند؟ جبرئیل گفت: اینان کسانی هستند که غیبت مردم را می نمودند و نیز کسانی هستند که بدگویی [و آبروریزی] مردم را انجام می دادند.(8)
امام صادق (علیه السلام)نیز فرمود:
خداوند به حضرت موسی گفت: قطعاً کسی که بمیرد، در حالی که از غیبت توبه کرده باشد، آخرین کسی است که وارد بهشت می شود و کسی که بمیرد، در حالی که اصرار به غیبت کردن داشته باشد، اولین کسی است که وارد جهنم می گردد.(9)
در صورتی که فرد به هر دلیل مرتکب غیبت شود، پیش از آنکه بدان عادت کند، باید توجه نماید و اشتباه خود را جبران کند. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
اگر غیبت کردی و به کسی که از او غیبت نموده ای خبر رسیده باشد، از او طلب حلالیت نما و اگر به او نرسیده، برای وی از خداوند طلب آمرزش نما.(10)

دو. تهمت

این روش تخریبی از غیبت نیز بدتر است؛ چه آنکه غیبت، بیان عیب واقعی فرد برای دیگران است، اما تهمت، بیان عیبی است که شخص متهم دارای آن عیب نمی باشد، ولی به وی نسبت می دهند.
افزون بر روایات بسیار،(11) قرآن کریم نیز از آن به بدی یاد کرده است:
هر کس لغزش یا گناهی مرتکب شود [و] سپس آن را به بی گناهی نسبت دهد، قطعاً بهتان و گناه آشکاری بر دوش کشیده است.(12)
و کسانی که مردان و زنان مؤمن را بدون آنکه مرتکب [عمل زشتی] شده باشند آزار می رسانند، قطعاً تهمت و گناهی آشکار به گردن گرفته اند.(13)
آن هنگام که آن [= بهتان و تهمت] را از زبان یکدیگر می گرفتید و با زبان های خود چیزی را می گفتید که به آن علم [و آگاهی کامل] نداشتید، این کار [= ریختن آبروی دیگران] را بی اهمیت و ساده می پنداشتید، در حالی که این کار نزد خداوند [گناهی] بسیار بزرگ است.(14)
بدیهی است اگر چنین روشی در جامعه رواج یابد، حیثیت و آبروی افراد تهدید می گردد. در جامعه ای که برخی به خود حق دهند که به دیگران تهمت زنند و به آنان نسبت های دروغ و ناروا دهند، اعضای آن جامعه نمی توانند احساس آرامش و امنیت کنند و جامعه نیز رو به ویرانی می رود؛ زیرا چنین افرادی نمی توانند با یکدیگر انس گیرند و مهربان باشند. بدین سان، زمینه همکاری، همیاری و همزیستی میان آنان نیز از بین می رود.
در جوامع امروزی، «شایعه سازی» در میان افراد و رسانه های گفتاری و نوشتاری رواج بسیار یافته که گاه آن را نوعی مبارزه یا انتقام جویی می خوانند، ولی اسلام با قاطعیت آن را مردود می داند.

پیشگیری از تهمت

گر چه شیوه اصلی در پیشگیری از آسیب های ترور شخصیت، «بینش درمانی» است اما گاهی برای آسیب ها، مجازات حقوقی در نظر گرفته شده است. این مجازات ها می تواند جنبه ی پیشگیری داشته باشد تا افراد با آگاهی از آنها، مرتکب این آسیب ها نشوند. اما در صورتی که نقش بازدارندگی جریمه ها کار ساز نباشد، این جریمه ها نقش اجرایی می یابند و مجازات در مورد تهمت زنندگان اجرا می شود. نمونه ی در نظر گرفتن جریمه و مجازات حقوقی را می توان درتهمت های شدید ـ که حیات معنوی فرد را نابود می سازد. ـ در نظرگرفت. اگر کسی رفتار زشت و ناروایی مانند انحرافات جنسی را به دیگری نسبت بدهد، از نظر شرعی باید «حد قذف» بر او جاری گردد که با در نظر گرفتن شرایط خاصی،(15) هشتاد ضربه تازیانه به تهمت زننده زده می شود، مگر آنکه او بتواند به کمک چهار شاهد عادل، اثبات کند که چنین سخن نگفته، در غیر این صورت حتی اگر سه شاهد عادل به درستی گفتار وی گواهی دهند، خود فرد ادعا کننده و آن سه شاهد مجازات خواهند شد. در مواردی از تهمت زدن نیز که مجازات خاص معین نشده، اسلام به حاکم شرع و قاضی اجازه داده که با تشخیص خود تهمت زننده را مجازات نماید که در اصطلاح فقهی به آن «تعزیر» میگویند.

سه. سخن چینی، دو به هم زنی و فتنه انگیزی

توجه به آثار منفی و نتایج تلخی که به دنبال این روش در جامعه ایجاد می گردد، برای زشت دانستن آن کافی است؛ ضمن آنکه سبب از بین رفتن پایگاه اجتماعی خود فرد سخن چین و از سویی موجب کاهش ارزش شخصیت او در نزد دیگران می گردد. از همین روی، قرآن به شدت این روش را نکوهیده است:
از فرد بسیار سوگند خورده [و سست رأی] که بسیار عیب جوست و به سخن چینی گام بر می دارد، اطاعت مکن.(16)
امیر مؤمنان (علیه السلام) سخن چین را فردی فتنه انگیز می داند و او را بدترین قشر در میان مردم معرفی می کند:
بدترین شما کسانی هستند که سخن چینی کرده، میان دوستان تفرقه می اندازد و عیب جویی خوبان را می نمایند.(17)
روزگاری بر مردم خواهد آمد که جز سخن چینی را محترم نشمارند و جز از بدکار هرزه، خوششان نیاید.(18)
امام صادق (علیه السلام) در نشانه های آخرالزمان می فرماید: «در آن زمان، بازار سخن چینی رایج می شود [و رونق می گیرد].»(19)

پیشگیری از سخن چینی

دین اسلام برای پیشگیری از رواج سخن چینی، از افراد خواسته است که سخن چنین افرادی را نپذیرند و وی را از این کار نهی نمایند و سخن او را برای دیرگان نقل نکنند. امیر مؤمنان (علیه السلام) می فرماید:
در تصدیق سخن چین شتاب مکن؛ زیرا سخن چین گر چه در لباس اندرز دهنده [و دلسوز] ظاهر شود، خیانکار است.(20)
جالب آنکه برای حفظ مصلحت اجتماعی، سفارش شده که اگر فرد سخن چین، کار خودش را انکار کرد، موضوع را پیگیری نکنید و سخن وی را بپذیرید.
فردی به امام کاظم (علیه السلام) گفت: فدایت گردم! از یکی از برادران دینی، خبر سخن چینی به من می رسد و وقتی از وی جویا می شوم، آن را انکار می کند و حال آنکه افراد مورد اعتمادی به من خبر داده اند. حضرت فرمود: گوش و چشم خودت را برای جلوگیری از بی اعتماد شدن به برادرت تکذیب کن. پس اگر پنجاه نفر نزد تو گواهی دهند و سوگند یاد کنند که او سخنی را گفته و خودش بگوید من نگفته ام، او را تصدیق کن و آن پنجاه نفر را تکذیب نما.
چیزی که او را زشت و بی آبرو می کند و به مردانگی وی آسیب می رساند، فاش مکن تا از کسانی نباشی که خداوند در کتابش می فرماید: «کسانی که دوست دارند کار زشت مؤمنین را فاش کنند، برای آنان عذاب دردناک است.»(21)

چهار. سرزنش گری

هر انسانی فطرتاً به گونه ای آفریده شده که از خواری گریزان است و در پی عزّت یابی است؛ چنان که امروزه «عزت نفس» به عنوان معیاری برای رشد شخصیت نیز در نظر گرفته می شود. این ویژگی سبب می گردد که آدمی نسبت به افرادی که در صدد تخریب اویند، احساس نزدیکی نکند و حتی از آنان بیزار گردد.
امیر مؤمنان (علیه السلام) می فرمایند:
[دیگران] زیاد سرزنش مکنید؛ زیرا این کار کینه را به دنبال دارد و به دشمنی منجر می شود.(22)
از سوی دیگر، از دیدگاه دینی هیچ مسلمانی حق ندارد شخصیت خود را در برابر دیگران بشکند و خویش را تحقیر نماید: «عزت و بزرگواری از آنِ خدا و پیامبرش و مؤمنان است.»(23)
بنابراین همان گونه که فرد حق ندارد بگوید اختیار خودم را دارم و دلم می خواهد آبرویم برود، نمی تواند به دیگران نیز اجازه دهد که او را کوچک شمارند و از این سو دیگران نیز بی گمان حق ندارند وی را سرزنش کنند.
ائمه ی معصومین (علیه السلام) در روایاتی می فرمایند:
هر کسی مؤمنی را به خاطر خطا و گناهی سرزنش کند نمی میرد، مگر آنکه آن خطا و گناه را مرتکب شود.(24)
کسی که مؤمنی را سرزنش کند، خداوند متعال او را در دنیا و آخرت سرزنش خواهد نمود.(25)
نزدیک ترین چیزی که بنده را به سوی کفر می برد، این است که با فردی [در ظاهر] اظهار برادری در دین نماید [و] آن گاه لغزش ها و خطاهای او را بر شمرد، برای اینکه روزی وی را با آنها سرزنش کند.(26)

پیشگیری سرزنش گری

دین مبین اسلام برای پیشگیری از این آسیب، از شیوه «بینش درمانی» استفاده نموده، تأکید ورزیده که فرد باید به اصلاح خویش بپردازد، نه آن که با سرزنش دیگران در صدد تخریب شخصیت آنان باشد و بدین رو بذر دشمنی و کینه را بپاشاند. در «بینش درمانی» باید علاوه بر محکوم کردن رفتار ظاهری افراد، به اصلاح ذهنیت آنان و تغییر نگرش پرداخت. این روش می تواند آثار مثبت و با دوام به همراه داشته باشد؛ زیرا هر گاه فرد در درون خویش، زشتی این آسیب را به طور کامل بپذیرد انگیزش وی برای ارتکاب این رفتار کاهش می یابد.
امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
همین عیب برای مردم بس است که ازمردم آنچه را ببینند که از خود نمی بینند، یا مردم را برای چیزی سرزنش کنند که خود نمی تواند[آن را ترک گویند].(27)

گر بر هوس خویش امیری مردی... ور بر دگران خرده مگیری مردی(28)

پنج. مسخره کردن و دست انداختن

این روشِ تخریب شخصیت برای بیشتر مردم امری عادی شده؛ تا جایی که ترک آن را دشوار و بلکه محال می شمارند. این روش خواه از روی دشمنی و به قصد تحقیر فرد باشد و خواه برای خنداندن دیگران، از عوامل نابود کننده شخصیت افراد است. برخی هنگامی که می بینند کسی هم سلیقه آنان نیست یا ممکن است در زندگی از حیث علم و دانش،مال و ثروت و یا جاه و مقام مزاحمتی برای آنان ایجاد کند، برای آنکه جلوی پیشرفت وی را بگیرند، با تمسخر او در صدد تحقیر وی بر می آیند.
باید پذیرفت هر عضوی از جامعه توانایی های خاص خود را دارد که باید از این توانایی ها در راه تأمین مصالح جامعه استفاده شود، اما تحقیر سبب می شود این توانایی به هر رود؛ ضمن آنکه ممکن است در درون فرد تحقیر شده نیز آثار بدی از خود بر جا نهد و روح انتقام گیری او را برانگیزاند؛ چرا که همه ی مردم در حدی نیستند که بتوانند خویشتن داری ورزند و این تمسخرها و تحقیرها را نادیده انگارند.
آثار روانی مانند غم واندوه شدید و سایر ناراحتی های روانی ممکن است به دنبال تمسخرهای مکرر برای فرد تحقیر شده پیش آید که نه تنها موقعیت اجتماعی وی را متزلزل می سازد، بلکه چه بسا وی را به سوی تصمیم های خطرناک مانند خودکشی نیز می کشاند.
خداوند در قرآن می فرماید:
ای کسانی که ایمان آورده اید! هیچ گروهی نباید گروه دیگری را مسخره نماید که شاید آنان از خودشان بهتر باشند و همچنین نباید، زنانی، زنان دیگر را مسخره کنند که شاید زنان دیگر از خودشان بهتر باشند.(29)

راه پیشگیری

قرآن بر اساس تحلیلی روان شناختی، بر ریشه روانی و علت اصلی این کار زشت انگشت می نهد که همان حس خود برتر بینی فرد مسخره کننده است که به وی جسارت می دهد تا دیگران را از خود پست تر بداند و آنان را مسخره کند. بنابراین هیچ کس حق ندارد دیگری را پست تر از خود بداند و این اصلی مهم در اجتماع است؛ زیرا بر اثر پست انگاری، افزون بر مسخره کردن، سایر روش های تخریبی نیز (مانند نام بد گذاردن روی دیگران و استفاده از ابزار هنری همچون هجو)(30) رواج خواهد یافت. قرآن با بیانی شدید به زشتی این گونه امور اشاره دارد:
ویل لکل همزة لمزة.(31)
و ای بر هر بدگوی عیب جوی!
برای مفهوم «همزه» و «لمزه» احتمالات متعددی مطرح گردیده است.
این دو واژه دارای مفهوم وسیعی است که هرگونه راه های حمله و هجوم به دیگران را در بر می گیرد؛ مانند عیب جویی، غیبت، نیش و کنایه زدن، مسره کردن با زبان واشاره، سخن چینی و بدگویی.
بی گمان خدشه دار کردن شخصیت دیگران به هر شکل محکومت و ممنوع است، زیرا آثار اجتماعی ویرانگری در پی خواهد داشت که کمترین آن، ایجاد دشمنی و از بین رفتن صفا و صمیمیت در میان مردم است. بی تردید مؤمنان هیچ گاه این روش ها را به کار نمی گیرند؛ چنان که در این ابیات می خوانیم:

به نام زشت مردم را نخواند ... نکوهش بر زبان هرگز نزاند

خلایق را به القایی که زشت است ... نخواند هر که او نیکو سرشت است

نیارد از زبان بر خلق بیداد... به خوش گفتار هر دل را کند شاد(32)

چو بتوان شد دوای دردمندان ... نشاید گشت درد مستمندان

به رنج مردم ار خورسند گردی ... به زنجیر ستم پا بند گردی

و اگر خوشنودی از آسایش خلق ... تو را آسیب دوران نَفشُرد حلق

ز من بنیوش و جای بد، نکویی ... به کار خلق می کن پاک خویی(33)

پی‌نوشت‌ها:

1ـ در روایات، غیبت را این گونه تعریف کرده اند که در باره برادر دینی خود چیزی یادکنی که وی از بیان آن ناراحت می شود، یا چیزی بگویی که در وجود فرد هست و خداوند آن را پوشانده است و تو آن را آشکار سازی. آشکار نمودن شامل نقص و کاستی جسمی، اخلاقی، رفتاری و مالی مربوط به خود وی یا وابستگان به وی مانند زن، فرزند و فامیل می شود. (خواه این نقص ها اختیاری باشد یا غیر اختیاری)
شیوه غیبت کردن: 1ـ تصریح با زبان؛ 2ـ اظهار با رفتار مانند تقلید حرکات؛ 3. کنایه زدن مانند اینکه «الحمدالله من به فلان چیز گرفتار نیستم» و منظور فرد، کنایه زدن به شخص گرفتار باشد؛ 4. نوشتاری و حتی شیوه های جدید مانند SMS یا قرار دادن در سایت های اینترنتی.
عوامل زمینه ساز غیبت: 1. خشم؛ 2. کینه؛ 3. تمسخر و شوخی کردن؛ 4. کمک به دیگران و همراهی با دوستان در سخن و گرمی بخشیدن به مجالس ومحافل.
2. حجرات(49):12.
3. کلینی، روضه کافی، ج8، ص 35، ح 7.
4. نوری طبرسی، مستدرک الوسایل، ج 9، ص 121، ح 10420.
5. تمیمی آمدی، غرررالحکم و دررالحکم، ص 221، ح 4436.
6. صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 618، ح 3217.
7. همان، ج 4، ص 15، ح 4971.
8. نوری طبرسی، مستدرک الوسایل، ج 9، ص 119، ح 10410؛ نیز بنگرید به: حر عاملی، وسایل الشیعه، ج 12، ص 285، ح 16320.
9. نوری طبرسی، مستدرک الوسایل، ج 9، ص 126، ح 10438.
10. همان، ص 117، ح 10407.
11. بنگرید به: کلینی، اصول کافی، ج 2.
12. نساء (4): 112.
13. احزاب(33): 58.
14. نور(24): 15.
15. اگر کسی عاقل و بالغ است و از روی اختیار وعمد به مرد یا زن مسلمانی که عاقل، آزاد و پاکدامن است، نسبت به زنا یا لواط دهد، حاکم شرع ا و را از روی لباس هشتاد تازیانه می زند، ولی اگر نسبت ناسزای دیگری بدهد و یا بدو اهانت کند و او را اذیت نماید، حاکم شرع ـ با تقاضای فرد تهمت زده شدهـ به هر اندازه که صلاح بداند، تهمت زننده را تعزیر می کند. اگر دو نفر به یکدیگر نسبت زنا یا لواط دهند، «حد قذف» بر آنان جاری نمی شود، ولی هر دو تعزیر می گردند.
16. قلم (68): 10 و 11.
17. کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 225، ح 12.
18. نهج البلاغه، حکمت 102.
19. کلینی، کافی، ج 8، ص 35، ح 7.
20. نهج البلاغه، نامه 53.
21. نور (24): 19؛ کلینی، اصول کافی، ج 8، ص 147، ح 125.
22. تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ص 479، ح 11007.
23. منافقون(63):8.
24.کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 356، ح 3، از امام صادق (ع)
25. همان.
26. همان، ص 354، ح 1.
27. همان، ص 459، ح 1.
28. دیوان شاه نعمت الله ولی.
29. حجرات(49): 11.
30. هجو بخشی در ادبیات وهنر است که به قصد تخریب شخص خاص یاگروهی صورت می پذیرد.
31. همزه (104):1.
32. دیوان الهی قمشه ای، ص 58.
33. همان، ص 62.

منبع مقاله: نورمحمدی، غلامرضا؛ (1390)، مهارت های زندگی اجتماعی، قم: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها،دفتر نشر معارف، چاپ دوم